loading...
بازاریابی شبکه ای
نتورکر بازدید : 1 شنبه 29 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

در حالی كه خشكسالی پیشرفت می كرد و به نظر می رسید كه همیشگی خواهد بود، تعدادی از كشاورزان آمریكای شمالی نسبت به آینده خود ناامید بودند. باران نه تنها برای محصولات بلكه برای زنده نگه داشتن مردم شهر نیز حیاتی بود. زمانی كه مشكل وخیم تر شد، كلیسای محل درگیر موضوع شد. آنها تصمیم گرفتند دعا كنند و از خدا بخواهند كه باران ببارد.

همه مردم در كلیسا جمع شدند و هر كس در جست و جوی فرصتی بود تا با دوستان نزدیك خود صحبت كند. كشیش مشغول آرام ساختن حضار بود تا جلسه دعا را شروع كند كه ناگهان متوجه دختر كوچكی شد كه در ردیف جلو به آرامی در جای خود نشسته بود.

چهره آن دختر از هیجان می درخشید و در كنارش چتر قرمزی قرار داشت كه آماده استفاده از آن بود. زیبایی و معصومیت آن دختر كشیش را به لبخند وا داشت چون به ایمان او پی برده بود. هیچ شخص دیگری از میان عبادت كنندگان چتری با خود نیاورده بود.

همه آنها برای نماز باران آمده بودند، اما آن دختر از خدا انتظار داشت كه با بارانی كه نیازمندش بود، به او پاسخ دهد

برچسب ها چتر قرمز ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 49
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 49
  • بازدید ماه : 88
  • بازدید سال : 90
  • بازدید کلی : 337