فصل اول (2)
اولین عامل شکست این است که شبکه سازها به حرف مردمی گوش کنند که خودشان نمی دانند در مورد چه چیز صحبت می کنند .
دومین عامل شکست در نتیجه ی گوش نکردن به حرف افرادی مثل ماست که می دانند راجع به چه چیز صحبت می کنند .
ابتدایی ترین عامل شکست در تجارت ما این است که مردم قبل از اینکه حتی ذره ای در مورد چگونگی انجام کار اطلاع داشته باشند ، از درآمد بالقوه ی آن هیجان زده می شوند و بعد آن را با دوستان و نزدیکان در میان می گذارند. درست است که شما تصور می کنید به اندازه ی کافی قوی هستید که تحت تاثیر افرادی که کاملا در مورد شرکت ما بی اطلاع هستند ، قرار نگیرید .
اما مشکل واقعی اینجاست : زمانی که به شما بگویند وارد این کار نشو ، حتی اگر بعدها بتوانید به آنها ثابت کنید که اشتباه فکر می کرده اند و به سوالاتشان هم پاسخ لازم را بدهید ، آنها باز هم وارد این کار نخواهند شد.
یادتان باشد همین که آنها شما را به خاطر ورود به بازاریابی چندسطحی مورد تمسخر قرار دادند ، دیگر خودشان نمی توانند وارد شبکه شوند .
اگر که به طور نامناسبی افراد بازار گرم را با کار آشنا کنید ، صرف نظر از اینکه چقدر موفق باشید ، با این حال هیچگاه به مجموعه ی شما نخواهند پیوست .
دوستان و خانواده ی شما هیچ چیز در مورد بازاریابی چندسطحی و شرکتی که شما قرار است با آن کار کنید نمی دانند و با ناآگاهی مطمئن هستند که این کار حتما یک کلاه برداری است .
وقتی بگویید: " راستی می خواهم یک رستوران باز کنم " پاسخ آنها این خواهد بود :
" مطمئنی می خواهی این کار را بکنی ؟ "
اما وقتی به آنها بگویید : " راستی من یک رستوران باز کرده ام ." معمولا جواب آنها این خواهد بود :
" اوه ! چه خوب .... ما چه زمانی می توانیم بیاییم ؟ "
جلسه ی معارفه را با مطرح نمودن دومین عامل شکست به پایان می بریم : گوش نکردن به حرف آنهایی که می دانند چه می گویند.
( اگر هر کدام از شما تصمیم گرفت که وارد این کار بشود و از زیرمجموعه های من شود ، باید هرآنچه از من می آموزد تکثیر کند و به دیگران انتقال دهد . این تجارت کاملا با کار سنتی متفاوت است و اگر شما قصد دارید که وارد این کار شوید و چرخ را دوباره اختراع کنید ، مسلما شکست خواهید خورد . پس به من قول دهید که از سیستم پیروی می کنید وگرنه باید صمیمانه بگویم که ترجیح می دهم وارد شبکه نشوید .خوشبختانه ما در یک سازمان حرفه ای کار می کنیم و شیوه ی درست کار را می دانیم . نود روز آغازین شما بسیار حساس و مهم است و ما زمان را از الان که می خواهید تصمیم خود را بگیرید حساب می کنیم .)
این مکالمه ایست که تقریبا کلمه به کلمه در پایان جلسات معارفه ی خانگی می گوییم و هنگام ترک جلسه باز هم یادآوری می کنیم :
" یادتان نرود ، لطفا تا زمانی که آموزش ندیده اید ، سعی نکنید موضوع را برای کسی توضیح دهید ، مخصوصا به همسر تان."
فصل اول (3)
استقامت به همراه باور کامل ، همیشه پیروز است .
در تجارت سنتی ممکن است چیزها ، خودشان رخ بدهند . اما در شبکه سازی ، موفقیت فقط برای کسانی رخ می دهد که خودشان چیزها را به وجود بیاورند.
اگر حدس می زنید علت شنیدن جواب رد به خاطر نگرشی است که دارید ، بهتر است که قبل از ایجاد سازمان، مدتی را به رشد شخصی خود اختصاص دهید . برای بهبود تصویری که از خود دارید ، کتاب بخوانید ، در سمینارها شرکت کنید ، به کاست های مربوط به رشد شخصی گوش کنید و در میان افرادی باشید که دایما ارزش های انسانی و توانایی های شما را یادآور می شوند.
بقایای باورهای منفی خود را تکان دهید و خود را از بار هر احساس دست و پاگیری خلاص کرده و به خودتان افتخار کنید و بدانید توانایی آن را دارید تا به اطرافیانتان کمک کنید تا خودشان را بالا بکشند.
واقعیت این است که اگر مرزهای محدود باورهای خود را بشکنیم ، موفق خواهیم شد .
در صنعت ما ، رد کردن پیشنهاد ورود به شبکه، معمولا معنایش این است که " الان زمان مناسبی برای من نیست " و گاهی اوقات معنایش این است که " من از این کار خوشم نمی آید " اما هیچ وقت معنایش این نیست که " من از تو خوشم نمی آید " !
در عوض به این وضعیت به صورت یک جریان غربال سازی بنگرید . مانند پیش خدمتی که ظرف قهوه را در دست دارد و در حال حرکت است ، ما هم فقط به دنبال کسانی هستیم که می خواهند آنچه را که ما پیشنهاد می کنیم انجام دهند.
پذیرش " نه "، به سادگی، بخشی از روند یافتن آنهاییست که آری می گویند .
فصل دوم (1)
تفاوت چشمگیری بین مدیریت و پشتیبانی اعضای شبکه وجود دارد .
تله ی مدیریت دو مشکل اصلی ایجاد می کند .
اول اینکه این کار اعضا را ضعیف و وابسته بار می آورد ، زیرا شخص دیگری مسوولیت آن ها را به عهده گرفته است .
دوم وقتی سرگرم مدیریت اعضا باشید زمانی مفید جهت معرفی کار و ثبت نام اعضای جدید را تلف کرده اید .
وارد کردن اعضای جدید به کل کار حیاتی نو می دهد .
اگر قبل از اینکه درآمد کافی برای گذران یک زندگی راحت را به دست آورده باشید ، عضوگیری را متوقف کنید ، موقعیت ارزشمندی را از دست داده اید . بدتر اینکه چون تجارت ما ، ماهیتا با سرمشق گرفتن از رفتار رهبران پیش می رود ، رهبران زیرمجموعه ، شما را سرمشق خود قرار خواهند داد و در نتیجه روزی می رسد که همه ی آنها سرگرم مدیریت هستند و دیگر هیچ کس به مشتری یابی و عضوگیری نمی پردازد .
پشتیبانی شامل پاسخ به درخواست های معقول مثل ارائه ی کمک در به توافق رسیدن با مشتری و نیز انگیزه دادن به آنها در زمانهایی که احساس ناامیدی می کنند ، می باشد .
والدین ، خواهرها و برادرها و دوستان نزدیک ما معمولا کسانی هستند که ما را در تله ی مدیریت گیر می اندازند .
ما آنقدر آنها را دوست داریم و خودمان را به موفقیتشان متعهد می دانیم که ناخواسته از آنها انسانهای ضعیفی می سازیم .
اگر می بینید که در کارتان تنها هستید و هیچ کدام از اعضای خانواده با شما نیستند ، راههای بهتری برای تغییر دیدگاه آنها وجود دارد تا اینکه سعی کنید آن ها را به اجبار وارد کار کرده و بعد همه ی وظایفشان را به عهده بگیرید . اگر بخواهیم دیگران