loading...
بازاریابی شبکه ای
نتورکر بازدید : 1 شنبه 29 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

روزی پسر بچه ای در خیابان سکه ای یک سنتی پیدا کرد.اوازپیداکردن این پول،آن هم بدون هیچ زحمتی،خیلی ذوق زده شد.این تجربه باعث شدکه بقیه روزهاهم باچشمهای باز،سرش رابه سمت پایین بگیرد(به دنبال گنج !).

اودرمدت زندگیش،296 سکه یک سنتی،48 سکه 5 سنتی،19 سکه 10 سنتی،16 سکه 25 سنتی،2 سکه نیم دلاری ویک اسکناس مچاله شده 1 دلاری پیدا کرد.یعنی درمجموع 13 دلار و 26 سنت.

دربرابربه دست آوردن این 13 دلارو 26 سنت،اوزیبایی دل انگیز 31369 طلوع خورشید،درخشش 157 رنگین کمان ومنظره درختان افرادرسرمای پاییزراازدست داد.

او هیچگاه حرکت ابرهای سفیدرابرفرازآسمان،درحالیکه ازشکلی به شکل دیگردرمی آمدند،ندید.پرندگان درحال پرواز،درخشش خورشیدولبخندهزاران رهگذر،هرگزجزئی ازخاطرات اونشد.
برچسب ها حکایت پسر و سنت ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 1
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1
  • بازدید ماه : 40
  • بازدید سال : 42
  • بازدید کلی : 289