loading...
بازاریابی شبکه ای
نتورکر بازدید : 1 شنبه 29 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

در دهكده شیوانا مردی بود كه ثروت زیادی داشت . اما هر وقت برای خرید به بازار می رفت كمتر از مقدار مورد نیاز خودش بر می داشت و همیشه از بابت نداشتن پول كافی با فروشنده مشكل داشت . روزی در بازار اصلی دهكده به خاطر همراه نداشتن پول كافی دچار مشكل شد و از شیوانا كه در كنار اوایستاده بود خواست تا مبلغی به او قرض دهد تا بتواند خریدش رزا انجام دهد.شیونا پول قرض را به این شرط داد كه مرد ثروتمند همان روز به محض بر گشتن به منزلش آن را به مدرسه باز گرداند.

مرد ثزوتمند ناراحت وخشمگین به منزل رفت و پول قرض را برداشت و مستقیم به مدرسه شیوانا رفت و در حالی كه به شدت عصبانی بود پول را مقابل شیوانا گذاشت و گفت:"همه اهل این دهكده می دانند كه من ثزوتی بی حد و حصر دارم و می توانم تمام این مدرسه را یكجا بخرم.تو در من چه دیدی كه این قدر برای پس گرفتن پولت عجله داشتی.!؟

شیوانا گفت:"یك اهریمن ولخرج كه تواز ترسش پول كلفی با خودت برنمی داری كه نكند این اهریمن تو را وسوسه كند و یشتر از آنچه باید در بازار پول خرج كنی . این نشان می دهد تو ار رو در رو شدن با این اهریمن وسوسه گر و ولخرج عاجزی و به همین خاطر با پول كم برداشتن سعی می كنی او را ناتوان سازی.وقتی تو  خودت نمی توانی با این اهریمن وسوسه گر درون وجودت آعتماد كنی  و با سخت گیری خود را از شر او خلاص می كنی ،چگونه انتظار داری من به تو اعتماد كنم و از هدر رفتن پولم نترسم.!؟ 

برچسب ها ولخرجی درون تو ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 30
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 30
  • بازدید ماه : 69
  • بازدید سال : 71
  • بازدید کلی : 318